طناب را به گردنم انداختند . گفتند : آخرین آرزویت ؟


گفتم : دیدن عشقم


گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافته . . . 

زن :من دوستتدارم

مرد:منم دوستتدارم

زن:بهم ثابت کن...اگه دوستم داری دادبزن همه دنیابفهمن......

مردسرشومیاره کنارش گوش زنش وزمزمه میکنه....

دوستت دارممم.دوستت دارممم

زن:چراآروم زمزمه میکنی؟؟؟گفتم میخوام همه دنیابفهمن...

مرد همانطورآروم ادامه میده:آخه تو همه دنیای منی........!!! 

دیگر نه اشک هایم را خواهی دید

نه التماسم را....

نه احساسات این دل لعنتی را...

به جای احساسی که از بین بردی...

درختی از غرور خواهم کاشت...

غرور را دوست دارم...

گاهی غرور آخرین تکیه گاه است...

غرور همچو نقاشی است که به پشتوانه اش میتوانی...

تصویر در هم ویرانت را پنهان کنی ...

تو هیچ چیز از من نمیدانی...

نمیدانی چقدر سخت است

سیل نگاهم را پشت سر غرورم مهار کنم

و نقش کسی را بازی کنم

که بود و نبود تو برایش خالی از اهمیت است....

دست به "صورتم"نزن

میترسم بیفتد نقاب خندانی که برچهره دارم....!! 

وبعد                                       

سیل اشک هایم"تو" را با خود ببرد...!!

    وباز

من بمانم و تنهایی.....!

 چقدر سخته دستای کسی رو که دوستش داری

 تو دستای یکی دیگه ببینی و . . .

 هیچی نتونی بگی ، جز این که بگی . . .

 آهای غریبه :

 مواظب عشقم باش

تو این دنیا.تواین عالم

میون این همه آدم

ببین من دل به کی دادم

به اون کس که نمیخوادم

دلم شیشه.دلش سنگه

واسه سنگه.دلم تنگه

تولد انسان

مثل روشن شدن کبریتی است

ومرگش خاموشی آن

بنگر در این فاصله چه کردی

روشنایی بخشیدی یا سوزاندی

 درياچه ی غم        Lake of sorrow 
   

آدمک آخر دنیاست بخند

 آدمک عشق همین جاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد

 شوخیه کاغذیه ماست بخند

آدمک خر نشوی گریه کنی 

 کل دنیا سراب است بخند

آن خدایی که بزرگش خواند 

 به خدا مثله تو تنهاست بخند

اشك هايت را، برای این سه حرف هدر دادی

ع . ش . ق

چيزی كه عشق ناميده می شود ، چه بر سرش آمد؟

تو فکر میکنی عاشق هستی درحالیکه

عشق با تو فرسنگها فاصله دارد

یادت باشد که عشق یک بازی بدون قانون است

که به آسانی می آید و به آسانی هم می رود

شکسته دلان بسیاری وجود دارند

که هیچگاه بهای عشقشان را دریافت نکرده اند